سکوی پرواز | ||
در تحلیلهای امروزی مبتنی بر سنتهای پستمدرنیستی همواره سخن از «حاشیه» و «متن» است. آنان همیشه نخبگان (خواص) جامعه را متن میدانند و مردم را حاشیه. این دقیقا همان اشتباهی است که بسیاری از نویسندگان در تحلیل انتخابات سال گذشته به آن مبتلا شدند و انتخابات را از این منظر مورد بررسی قرار دادند. و در نهایت نتیجه گرفتند که انتخابات سال 88 و پیروزی احمدینژاد، پیروزی حاشیه بر متن (خواص) بوده است. اما... ماجرای بیوفایی کوفیان و غربت حضرت مسلم بن عقیل (ع) راشنیدهاید. که چگونه کوفیان در ابتدا 18 هزار نامه به سیدالشهداء نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید و امام حسین (ع) نیز مسلم بن عقیل را برای دریافت صحت و سقم نامهها به کوفه فرستادند. بعد هم ادامهی ماجرا که در نهایت منجر به شهادت جناب مسلم در چنین روزی شد. در اینجا قصد تکرار این ماجرا را ندارم. اما در مورد اینکه چرا کوفیان تنها پس از گذشت چند روز از نوشتن نامه، چنین عملی را انجام دادند و دست از حمایت سفیر حسین (ع) برداشتند تحلیلهای متفاوتی ارائه شده است. برخی از آنان را شنیدهاید و در این مجال کوتاه، فرصت پرداختن دوبارهی آنها نیست. بنابراین سعی میکنیم به طور اجمال به برخی نکات دیگر اشاره کرده و از آن عبرتهای لازم برای زمان حال را بگیریم:
1- شاخصهای جامعهی دینی:
جامعهی دینی صرفا به معنای جامعهای نیست که افراد آن پایبند به احکام شرعی و عبادی فردی چون نماز و روزه و ... هستند. آنگاه میتوان به جامعهای لقب «دینی» داد که احکام و آموزههای دینی در تمام حوزهها و شئون افراد و جامعه تسرّی پیدا کند. که دین موضوعی است فردی و اجتماعی توأمان. و اساسا از همین منظر است که فلسفهی قیام سیدالشهداء (ع) معنا مییابد. به خوبی اذعان دارید که نبرد امام حسین (ع) نه با کفار که با مسلمانان بود. یعنی کسانی که نماز میخواندند و روزه میگرفتند و حج میگذاردند. حتی شعار عمر بن سعد در روز عاشورا برای تشویق لشگریان خود، «یا خیلالله ارکبی و بالجنة ابشری» بوده است.
2- میل به دنیاطلبی: این نکتهی مهمی است که «اشرافیت» یک چیز است «خوی اشرافیت» داشتن یک چیز دیگر. ممکن است کسی جزو طبقهی اشراف باشد اما خوی اشرافیت نداشته باشد. و بالعکس. و اتفاقا حالت دوم به مراتب خطرناکتر از حالت اول است. خوی اشرافیت است که باعث پدید آمدن مسألهای به نام «اشرافیگری» میشود. و آنگاه که مسابقهی ثروت و تجملگرایی و زیادهخواهی در جامعه شروع شود، میل به فساد و دنیاخواهی نیز در افراد پدیدار خواهد شد. دلیل اینکه رهبر انقلاب در این بیست سال بارها و بارها از ضرورت سادهزیستی مسئولین و مردم و پرهیز از اشرافیت و تجملگرایی سخن گفتهاند همین است.
3- اهل دنیا و اهل عقبی:
این حرف را بارها شنیدهاید که «مرد در عمل مشخص میشود نه در حرف». بین اهل حق بودن در «نظر» و اهل حق بود در «عمل» تفاوت وجود دارد. در مقام نظر همه میتوانند دم از حق برنند اما در مقام عمل، نه. به همین خاطر گفتهاند که افراد را باید در برنگاهها و بحرانها شناخت نه در شرایط عادی. اگر شهید چمران گفته است «آنگاه که شیپور جنگ نواخته میشود شناختن مرد از نامرد آسان میشود» به همین دلیل است. در جنگ و میدان مبارزه که خطوط سیاسی و عقیدتی کشیده میشود و دو لشگر حق و باطل در مقابل هم قرار میگیرند، «اهل دنیا» و «اهل عقبی» مشخص میشوند. آنجا که پای «انتخاب» به میان میآید، «عیار» هر کس سنجیده و رقم میخورد. اهل کوفه در مقام نظر، اهل حق بودند نه در مقام عمل. از همین روی زمانی که مجال انتخاب بین دنیا و عقبی، و ماندن و رفتن پیش آمد، اکثرشان پا پس کشیده و اهل دنیا شدند.
4- شهر بیبصیرتها: کوفه شهر بیبصیرتها و کم بصیرتها است. کوفیان ملاک درستی برای تشخیص نداشتند. و چون ملاکی برای تشخیص نداشتند در «دوران فتنه» دچار ریزش و تردید و اشتباه شدند. حتی شخص بزرگی چون «سلیمان بن صرد خزاعی» نیز به همین امر دچار شد. سلیمان این یار همیشگی امیرالمومنین (ع) آنگاه که فتنهی ابن زیاد بر پا شد به تردید افتاد. که آیا باید به انتظار امام زمان خویش بنشیند یا از نائب امام زمان خود (مسلم) دفاع کند.
5- خواص و عوام: در تحلیلهای امروزی مبتنی بر سنتهای پستمدرنیستی همواره سخن از «حاشیه» و «متن» است. آنان همیشه نخبگان (خواص) جامعه را متن میدانند و مردم را حاشیه. این دقیقا همان اشتباهی است که بسیاری از نویسندگان در تحلیل انتخابات سال گذشته به آن مبتلا شدند و انتخابات را از این منظر مورد بررسی قرار دادند. و در نهایت نتیجه گرفتند که انتخابات سال 88 و پیروزی احمدینژاد، پیروزی حاشیه بر متن (خواص) بوده است. اما به نظر میرسد ابتدا باید به این سؤال پاسخ بدهیم که خواص جامعه چه کسانیاند؟ آیا هر کسی که دارای مناصب دولتی و افتخارات علمی و ... است جزو خواص محسوب میشود؟
در چنین جامعه و در چنین شرایطی است که در روز نهم ذیالحجه سال 60 هجری نائب امام زمان توسط دستگاه اموی دستگیر شده و به شهادت میرسد. اینجا است که تازه سخن حضرت روحالله مصداق مییابد که فرمود مردم ایران از مردم دوران رسولالله و صدر اسلام بهترند. شبیه چنین اتفاقی دقیقا در داستان حوادث بعد از انتخابات سال 88 روی داد. اما به دلیل هوشیاری و بصیرت مردم و علیالخصوص جوانان، به جای ماجرای «نُه ذیالحجه» شاهد ماجرای «نُه دی» بودیم. نه دی یعنی تجلی بصیرت. یعنی شناخت خواص و عوام. یعنی معیار شناخت مرد از نامرد. یعنی تقابل حق و باطل. نه دی یعنی این که ایرانیان از آن دسته مردمانی نیستند که نائب امام زمان خویش را تنها بگذارند. نه دی یعنی این که :
[ دوشنبه 89/10/6 ] [ 10:8 صبح ] [ مهاجر ]
|
||
[ طراحی : سیب تم ] [ Weblog Themes By : sib theme ] |