سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سکوی پرواز

سلام برتوکه همدم ما بودی و باعزت و قدرت نزد همه و فقدانت دلها را نالان کرد تو درگذشتی و درد فراقت دلها را دردناک نمود.

سلام بر تو که در اثر همجواری تو دلها رقت و نازکتر شد و گناه کمتر از بندگان صادر می شد.

درود برتو که وداع ما با تو از روی دلتنگی و ترک روزه توست نه از روی خستگی.

پروردگارا جبران فرما مصیبت ما را به فراق این ماه مبارک در روز عید فطر و عید ما را مبارک گردان و مقرر فرما بهترین ایام روزگاری که بر ما گذشته است از حیث جلب عفو و محو گناه و درگذر از جمیع گناهان پنهان و آشکار ما.

ای خدا عذر ما را از کوتاهی در حق بندگیت به واجب از لطف و کرمت بپذیر و ای خدا کرم کن و همین عمری که اکنون دارم را به ماه رمضان سال دیگر برسان و چون به رمضان رسانید ما را یاری کن و به فیض عبادت شایسته حضرتت نائل ساز.

ای خدا درگذر از جمیع خطاهای پدران و مادران و اهل دین ما از رفتگان و آیندگان ایشان تا روز قیامت.

فرازی از خطبه های 44 و 45 صحیفه سجادیه امام سجاد (علیه السلام)

 


[ شنبه 88/6/28 ] [ 9:4 عصر ] [ مهاجر ]
شب قدر ، قدر شب مقدرات

 

خداوند متعال در چهارمین آیة سورة مبارکة قدر می‌فرماید:

تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ.

فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.

فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سورة دخان نیز: فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم.1

در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.

این امر که در زمان رسول خدا(ص) به آن حضرت نازل می‌شده‌است، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اکرم(ص) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همة سوره‌ها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همة آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سورة قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، آیة (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود می‌آیند و این امر یک متولی و ولی می‌خواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید:

در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می‌شود فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستندة آن بوده‌ایم.

دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل می‌شوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.

به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و می‌شوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش(ع) نمی‌توانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.

آیة مورد بحث، یکی از مستدل‌ترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم(ع) است.

و هرکس نزول پیوستة فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.

فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.

چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سورة نساء می‌فرماید:

إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیل أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا.

کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان
شب قدر

می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.

و می‌بینید که خداوند، کسانی را که پاره‌ای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی می‌داند.

بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت می‌کند و امین بر آن در جهت پاسداری، به‌کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) می‌باشد و به همین سبب پیامبر خاتم(ص) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کرده‌اند، فرمودند: من أنکر المهدی فقد کفر.2

کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است.

و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق(ع) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرموده‌اند:

القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون.1

قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیة او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا می‌دارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامی‌خواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی ‌کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا دربارة او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار می‌کنند و امت مرا از راه او گمراه می‌سازند، به خدا شکایت می‌برم. به‌زودی آنها که ستم کردند و می‌دانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونی‌ها مجازات ستمگری‌های خود را در دنیا و آخرت خواهند دید).

در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همة پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود.

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری دربارة نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می‌گوید:

فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(ع) نازل می‌شوند و آنچه را از مقدرات سالانة بشر، نوشته‌اند، به او تقدیم می‌دارند. و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما می‌دانید که لیلة القدر کدام شب است؟

کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شده‌اند و می‌خواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و می‌گویند به برخی ایمان می‌آوریم و به بعضی کافر می‌شویم و می‌خواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکننده‌ای مهیا کرده‌ایم.

حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آن‌که در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف می‌کنند.3

حضرت امام سجاد(ع)، در این باره، می‌فرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان(ع)) فرود می‌آید.

 
شب قدر

و نیز آن حضرت(ع) فرموده‌اند: ای گروه شیعه، با سورة « انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(ع) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم(ص) حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة اناکنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اکرم(ص) است.

همچنین از رسول اکرم (ص) نقل شده است، که به اصحابشان فرموده‌اند:

به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابی‌طالب(ع) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

از آنچه که نگارش یافت، استفاده می‌شود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة‌ بن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آن‌که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت(ع) و امامت آنان تا روز رستاخیز می‌باشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلت‌های حضرت فاطمة زهرا(س) است، ملاحظه می‌کنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرموده‌اند:

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(س) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (س) نیز دارد.

و از طرفی، همان‌گونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود می‌آید، نزول‌گاه نور پاک امامان معصوم(ع) نیز وجود مقدس فاطمة زهرا(س) است؛ که حقیقتاً هرکس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی‌برد، شب قدر را درک کرده است.

 

منبع:سایت تبیان


[ چهارشنبه 88/6/18 ] [ 12:15 عصر ] [ مهاجر ]
 

فضیلت شب قدر

شب قدر، از شب‏های مقدس و با برکت اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‏ای نیز به نام «قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‏رسد. این شب، شب نزول قرآن و شب فرود آمدن ملائکه به همراه برترین و مقرب‏ترین فرشتگان است که «روح» نامیده می‏شود. عبادت در شب قدر، برتر از عبادتِ هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک‏سال انسان‏ها و روزی‏ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‏شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‏آیند، به پیشگاه امام زمان (عج) می‏روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده است بر ایشان عرضه می‏دارند
[ چهارشنبه 88/6/18 ] [ 11:33 صبح ] [ مهاجر ]
 

مقام معظم رهبری و شب قدر

مقام معظم رهبری درباره فضیلت شب قدر فرمود:

«لیلة القدر، شب ولایت است؛ هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائکه بر امام زمان(عج)است و همه شب قرآن و اهل‏بیت علیهم‏السلام است. از این رو، سوره مبارکه قدر هم، سوره ولایت است. شب قدر خیلی ارزش دارد. همه ماه رمضان، شب‏ها و روزهایش ارزش دارد؛ البته لیله القدر در مقایسه با روزها و شب‏های ماه رمضان، خیلی فاخرتر است.... باید قدر بدانیم. در این روزها و در این شب‏ها، همه بر سر سفره انعام الهی حاضرید؛ استفاده کنید».

نیایش

الهی! ماه مبارک را حرام کردم؛ که نه قدر روزه را دانستم و نه قدرِ قدر را، نه قرآن خواندم و نه سحر داشتم و نه سهر. در لیلة الجوائز، جز شرمساری چه برم. بارالها! آهم جهنم‏سوز است. الهی! وای بر آنکه در شب قدر، فرشته بر او فرود نیامده، با دیو همدم و هم‏نشین گردد. الهی! به حرمت راز و نیاز اهل راز و نیازت، این نااهل را سوز و گداز ده.


[ چهارشنبه 88/6/18 ] [ 11:33 صبح ] [ مهاجر ]

 

حدیث قدسی :
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ اشتیاقی بِهِم لَماتوا شَوقاً
اگر آنان که از درگاه من روی برتافتند ، می دانستند که چقدر مشتاق آنان هستم ، هر آینه از شوق جان می سپردند .


[ سه شنبه 88/5/27 ] [ 12:34 عصر ] [ مهاجر ]

 

نیامدم به سراغت , مرا مگر تو ببخشی
گلایه های دلم را به یک نظر تو ببخشی

نشسته ام سر راهت چه می شود به نگاهی

غریب خاطره ها را در این سفر تو ببخشی

مگو نجیب زمانه , ز چشم ما گله داری

مگر نه وعده نمودی که بیشتر تو ببخشی؟!

شبانه حرف دلم را اگر برای تو گفتم

خیال من همه این بود مرا سحر تو ببخشی

شکو فه های غزل را به پیش پای تو ریزم

به یک نگاه صمیمی مرا اگر تو ببخشی!


[ سه شنبه 88/5/27 ] [ 12:33 عصر ] [ مهاجر ]

به مناسبت نزدیک شدن به ماه رمضان و آشنایی هرچه بیشتر با کلام وحی میخوام براتون هر دفعه یک شناختنامه قرآنی بگذارم. امیدوارم مورد استفاده و بهره معنوی شما قرار گیرد.

چرا باید حرف خدا را گوش کرد؟

شناخت‌نامه قرآن 1

شوق پرواز

 سوره‌ی انفال 

سوره‌ی انفال هشتمین سوره قرآن با 75 آیه است که بعد از جنگ بدر نازل شده است. بخشی از ماجرای بدر و برخی حقایق و اسرار پنهانی آن و نیز گوشه‌ای از مسائل مربوط به جهاد، غنایم، انفال و همچنین موضوع هجرت در راه خدا، در این سوره مبارکه بیان شده است.

 

خدا در معرکه

«و ما رمیت اذ رمیت و لکن ‌الله رمی1» و توحید افعالی

 جبرئیل در روز جنگ بدر به رسول خدا -صلی ‌الله علیه و آله- بیان داشت: مشتی از خاک را بردار و به سوی کفار پرتاب کن. زمانی که دو گروه مقابل یکدیگر قرار گرفتند رسول خدا به علی -علیه‌السلام- فرمود «مشتی سنگ‌ریزه به من بده» آنگاه آن مشت خاک و سنگ‌‌ریزه را به سوی کفار پرتاب کرد. و در آن لحظه هیچ مشرکی باقی نماند مگر اینکه در چشم و دهان و گلویش سنگ‌‌ریزه و خاک داخل شد. در این فرصت مؤمنان بهر آنها حمله کرده و شکست دادند.

آیه فوق بیان می‌کند شما مشرکان را به قتل نرساندید بلکه خدا بود که آنها را به قتل رساند. و نیز به پیامبر خطاب می‌کند که تو پرتاب کننده نبودی، خدا بود که سنگ‌ریزه‌ها را پرتاب کرد.

آنچه در جنگ بدر به ظهور رسید؛ یعنی استیصال و درماندگی و شکست مشرکانِ تا دندان مسلح توسط گروهی اندک و با کمترین سلاح؛ امری عادی نبود. و این خدا بود که با فرستادن فرشتگان، محکم کردن قدمهای مومنان و ایجاد رعب در قلوب مشرکان، آنها را درهم شکست و فراری داد. مومنان و رسول خدا در حکم آستین بودند و این دست الهی بود که از این آستین بیرون آمده و مشرکان را در هم شکست.2

 

چرا باید حرف خدا را گوش کرد؟

یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم 3

این آیه شریفه بیانگر حقیقت و سرّ دعوت الهی است، و حقیقت این دعوت، فراخوانی است که با خارج کردن انسان از دنیای فانی و نابود شدنی و حرکت دادن به سوی آن که از جان و قلبش به او نزدیکتر است، وی را زنده می‌کند. همو که از او به او نزدیکتر او! «واعلموا انّ الله یحول بین المرء و قلبه».

انسان حیات دیگری نیز دارد که ارزش آن با زندگی دنیا، که خداوند آن را بازیچه و خیال و بازدارنده می‌خواند، قابل مقایسه نیست. این حیات حقیقی، زندگی آخرت است و به زودی پرده از آن برچیده خواهد شد. حیاتی که حرکت به سوی آن جز با نور ایمان و عبودیت ممکن نخواهد بود.4

 

اکنون فرصت خوبی است تا نامه‌ی عاشقانه‌ی یار را باز کنی و این فصل از ترانه‌ی عروج را بخوانی. برخیز؛ آری برخیز و قرآن رابیار و سوره‌ی انفال را بخوان.

 

 خانه‌ی دلت به عطر یار آکنده


1-  انفال:8/17

2-  المیزان ج9ص37-38

3-  انفال:8/24

4-  المیزان ج9ص42

                                                                                                                          منبع: سایت تبیان


[ سه شنبه 88/5/27 ] [ 12:10 عصر ] [ مهاجر ]

قرار بود یه سری شبهات وهابی ها رو همراه با پاسخش مطرح کنم تا جوونای شیعه با استدلال و محکم پاسخگوی آنها باشد و احیانا اگه شک و شبهه ای دارند برطرف بشه.

این سری قصد دارم 5 شبهه رو مطرح کنم:(ابتدا به علت تاخیر در بروز رسانی مطالبم عذرخواهی میکنم)

شبهه 1:

در میان فرزندان حضرت علی (ع) نام های ابوبکر و عمر وعثمان هم هست. اگر حضرت با خلفا مخالف بود و آنان را غاصب حق خود می دانست چرا نام آنان را بر فرزندان خود گذاشت هیچ کس نام دشمنش را بر فرزند خود نمیگذارد.

پاسخ:

امیرمؤمنان (ع) ده ها فرزند داشت که از جمله آنان عثمان فرزند ام البنین و عمر فرزند ام حبیب و ابوبکر فرزند لیلی بود و در ان زمان اشخاص متعددی این نام ها را داشتند و اختصاص به خلفای ثلاثه نداشت مثلابیست نفر از اصحاب رسول خدا(ص) نامشان عمر بود.بنابراین نباید کسی این نتیجه نادرست را بگیرد و بگوید امیر مؤمنان(ع) نام خلیفه ثانی را مثلا بر یکی از فرزندان خود گذاشت زیرا این نام به او اختصاص نداشت.

شبهه 2:

شیعه می گوید در زمان ابوبکر فاطمه زهرا(س) مورد اهانت قرار گرفته و بدن او آسیب دیده و خانه ی او را می خواستند آتش بزنند اگر این گفته ها درست است چرا حضرت علی (ع) با ان شجاعتی که داشت مانع ظالمان نشد.

پاسخ:

انچه شجاعت امیر مؤمنان (ع) را بیش از شرکت او در جنگها ثابت میکند همین صبر و تحمل ظلم ها به خاطر بقاء اسلام و به خطر نیفتادن آن است. امیرمؤمنان می دید هرگونه مقابله و قیام و درگیری به ضرر اصل اسلام است و دشمنان او هم از این شرائط سوء استفاده کردند و فاطمه زهرا(س) از اثر ستم های آنان شهیده شد.

شبهه 3:

شیعه می گوید امامان ما علم غیب دارند و تاریخ وفات خود را می دانند و نیز می گوید برخی از آنها مسموما از دنیا رفته اند سؤال این است که اگر امام بداند اب یا میوه یا غذایی که به او می دهند مسموم است و در عین حال بخورد و بمیرد خودکشی کرده است.

پاسخ:

پاسخ این پرسش به روش ها و بیان های مختلف صدها سال است که در کتابهای اعتقادی و حدیثی شیعه مطرح شده است و مشکل ما با مخالفانمان بیشتر از این جهت است که انان با کتاب های ما بیگانه اند وآنها را به قصد فهمیدن و رفع اشکال مطالعه نمی کنند و حتی کتاب های ما در کتابخانه های آنها یا نیست یا مورد استفاده قرار نمی دهند.

یکی از پاسخ های این پرسش این است که هر کس از راه معمولی (نه علم غیب) به مسموم بودن غذایی واقف شود حرام است که با اختیار خود آن را بخورد اماعلم از راه های غیر معمولی (مانند علم غیب) مسئولیت اور نیست.

شیعه معتقد است که امامان (علیهم السلام)علم غیب دارند و مثلا می دانند که چه کسی مرتکب دزدی شده است اما به این علم یعنی علم از راه غیر معمولی نباید ترتیب اثر دهند و مثلا انگشتان دست آن دزد را قطع نمایند.

مشروح این پاسخ را در رساله علم امام علامه طباطبایی صاحب تفسیر گرانقدر المیزان ببینید.

شبهه 4:

آیا پیامبر (ص) بر تربت قبر امام حسین (ع) سجده کرده است یانه؟ اگر اینطور سجده نکرده است چرا شما انجام می دهید.

پاسخ:

در فقه امام جعفرصادق(ع) سجده بر هر خاکی جایز است اما سجده به خاک قبر سیدالشهداء(ع)مستحب و دارای ثواب های فراوان است و قول امام صادق(ع)به دلیل حدیث ثقلین برای همگان حجت است.

ای سؤال مانند این است که کسی بگوید آیا رسول خدا کتاب صحیح بخاری می خوانده است یا نه؟ اگر نمی خوانده چراشما سنی ها می خوانید حتما پاسخ می دهند که ان کتاب زمان رسول خدا نبوده است تا حضرت بخواند یا نخواند.

در مورد این سؤال هم باید گفت تربت قبر حضرت سیدالشهداء(ع) در زمان رسول خدا(ص) نبوده است تا حضرت بر ان سجده کند.

واینکه می گویند جبرئیل مقداری از خاک کربلا را برای پیامبر(ص) آورد مربوط به عالم مادی ما نیست.

شبهه 5:

شیعه می گویند که "معاویه کافر بوده است" پس حضرت حسن که با معاویه صلح کرد به نفع یک کافر از خلافت کناره گیری کرده است و این با معصوم بودن او متضاد است

پاسخ:

اولا ممکن است شرائطی پیش آید که با کافر هم صلح واقع شود نمونه آن صلح حدیبیه رسول خدا(ص) است.

و ثانیا بارها گفته شد شیعه خلفا و معاویه و خلفای بعدی را غاصب حق علی(ع) و اهل بیت(علیهم السلام) میدانند.

بله شیعه میگوید یزیدبن معاویه که ظاهرا مسلمان است در باطن و واقع کافر است و به اسلام تظاهر منافقانه دارد و این

مطلب درباره دشمنان علی (ع) به علت اعمالی که انجام داده اند درک کردنی است.

ادامه دارد...........


[ سه شنبه 88/5/27 ] [ 11:59 صبح ] [ مهاجر ]
درباره وبلاگ
امکانات وب